مدار اندیشه



چند همسری:

قانون چند همسری که جایگزینی برای روابط خارج از ازدواج مردان است اگر چه در آیینهایی همچون یهود و اسلام و زرتشت و حتی بودا دارای رسمیت بوده اما  این مسئله در دنیای امروز تحقق عملی چندانی نداشته و مصداقی از ظلم و خیانت  به همسر اول شناخته می شود .خداوند نیز مهر تایید چندان قوی بر این امر نزده و انجام آن را وابسته به توان رعایت عدالت(مالی،عاطفی و جنسی) نموده که البته خود نیز تحقق این عدالت را امری غیر ممکن  دانسته است [و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء ولو حرصتم].علاوه بر این هیچ چیز جای نعمت سبکباری را در زندگی نمی گیرد ،آنگونه که پیامبر اسلام نیز زن و فرزند کم را مایه آسایش و آسودگی زندگی بر می شمارد(قلة العیال احدالیسارین).

تعدد زوجات جایی مصداق می یابد که همسر اول همچنان خواهان زندگی با مرد بوده و مرد نیز دوستدارهمسر اول و خواهان تداوم زندگی با او باشد وگرنه نخست مسئله جدایی عملی می شود و بعد همسرگزینی مرد .

چند همسری اگر چه راهکاری برای درمان نیاز مجدد مرد است اما در نگاه دقیق باید گفت که سود اصلی این ازدواج غالبا نه از آن مرد، بلکه همسر دوم است.علاوه بر این نمی توان در ازدواج مجدد همه کاسه و کوزه ها را تنها بر سر مرد شکست، زیرا بیشتر این زن دوم است که دست اندرکار فریب و به دام انداختن مرد است.در عین حال همسر دوم همیشه یک وصله به حساب آمده و معمولا نمی تواند جایگاه اصالی همسر اول را از آن خود کند.

ازدواج دائم همیشه پایان نیاز نیست ولی بهتر است که انسانها بار اضافه نیازشان را قبل از ازدواج سبک کنند. درعین حال اگر مرد دریایی از پول  و عشق و عاطفه و نیاز جنسی باشد که بتواند چند همسر را از خود سیراب سازد و همسر اول  نیز آنچه قبلا از ناحیه مرد داشته همچنان دارا بوده و نیازی نداشته باشد که بیش از نیاز خود از این دریا بنوشد از نظر شرع منعی برای چند همسری او -به شرط  توان رعایت عدالت - وجود ندارد [فان خفتم اَلاّ تعدلوا فواحدة].

از آنجا که ازدواج دوم ،قانون و حقی مورد تایید در دنیای شرع است مصداق خیانت شمرده نشده ، ولی در عوض می توان آن را بدترین نوع حق حلال دانست .البته امروزه مصادیق چند همسری بسیار انگشت شمار بوده وبیش از آنکه این مسئله یک قانون عملی باشد بیشتر ابزاری است برای ایجاد دلهره در زن و اصلاح رفتار و منش او و توجه هرچه بیشتر به همسر و زندگی.

بر خلاف تصور،اسلام قانون چند همسری را پایه گذاری نکرده و بلکه با قانون نوین "مثنی و ثلاث و رباع"، در تعدد زوجات ،محدودیت نیز ایجاد کرد چرا که قبل از آن، اعراب در اختیار کردن همسر حد ومرزی نداشتند، اما امروز دیگر این قانون در حد دو همسری نیز از اساس قانونی ضد عرفی شناخته می شود ودر دنیایی که دیگر زن آن موجود زیردست و نادان و بی سواد قدیم به شمار نمی آید سخن از چند همسری توهین به شخصیت و حقوق  زن به شمار می آید،به ویژه نی که شریک واقعی در ساختن زندگی مردانند.

فرد مطلوب زندگی با فرد مطلوب جنسی همیشه ممکن است یکی نبوده ودر واقع همسر انسان ممکن است که پاسخگوی کامل نیاز عاطفی باشد اما پاسخگوی مطلوب نیاز جنسی نباشد .اما در هر حال متعه راهکاری منطقی تر برای رفع نیاز اضافه مرد(نسبت به  گزینه چند همسری) است زیرا علاوه بر سخت بودن تامین مادی دو زندگی  و تحمل انگهای عرفی،شکنجه و آسیب روحی که متوجه همسر اول می شود کار را پیچیده و مشکل می سازد(به ویژه در جامعه ای که چند همسری امری نامعمول باشد). همسرموقت جدا شدنی است ولی زن دائم، هوو و هم شویی همیشگی است؛ پس اگر گزینشی در کار باشد گزینه اول مناسب تر و بی دردسرتر برای هر دو سو است و چه بسا یک ارتباط موقت و گذرا ،مرد را به این نتیجه رساند که همان شمشاد خانه پرور وی از بسیار کسانی که در ظاهر با جاذبه و دل انگیز می نمایند بهتر و پسندیده تراست.

نیاز دوم مرد چه نیاز جنسی باشد و یا از عشق و دلبستگی سر چشمه گیرد این امر هرگز به معنای نبود علاقه و دلبستگی و حس قدر شناسی نسبت به همسر اول نیست ،مگر آنکه از قبل نیز زندگی زن و مرد تهی از علاقه و محبت درخوربوده باشد.معمولا مرد مانعی در جمع بین دو علاقه و دلبستگی ندارد و این مانند علاقه انسان به دو میوه مختلف است که میل به هر یک ،مانع از میل به دیگری نخواهد بود ؛همان گونه که هر گلی بویی دارد و انسان می تواند شیفته هر دو باشد. پس اگر مشکل عدم جمعی در کار باشد از ناحیه همسر اول است، ولی در هر صورت رابطه دوم از هر نوعی که باشد مرد دیگر هرگز نباید انتظار داشته باشد که همسر وی مانند گذشته، گرم و دلبسته او و زندگی باقی ماند.

ازدواج مجدد مرد آن هم با وجود پیامدهای سنگین، قطعا نشان از وابستگی جدی عشقی یا نیاز عمیق جنسی او دارد اما از سویی نیز باید پرسید که چگونه یک مرد همسردار برای جبران کمبود خود در شویی می تواند به سراغ زن دوم و یا متعه رود ولی اگر زن از مرد خویش رضایت عاطفی یا جنسی نداشته باشد هیچ راه برون رفتی برای او موجود نباشد و ظالمانه تر اینکه در اسلام حق طلاق نیز حقی انحصاری برای مرد شناخته شده . بنابراین یا باید چنین حقوق یکسویه ای از اساس برچیده شوند و یا انجام آنها مشروط به رضایت همسر باشد و یا دست کم حق طلاق حقی مطلق برای هر دو سو در هر زمان و شرایط ممکن باشد.



تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه مینو گرافیک jadidtarinha-ir power book مجله ناب حسرت نامه کاری از مهران محمودپناه Learning english ویستا آرت موشک دانلود ؛ مثل موشک دانلود کن........ مشاور خدمات تبلیغات